loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 194 سه شنبه 02 مهر 1398 نظرات (0)

کشیش یک کلیسا بعد از یه مدت میبینه کسانی‌ که میان پیشش برای اعتراف به گناهانشون، معمولا خجالت میکشن و براشون سخته که به خیانتی که به همسرشون کردن اعتراف کنند،
برای همین اعلام میکنه که از این به بعد هر کی‌ می‌خواد بیاد به خیانت به همسر اعتراف کنه، برای اینکه راحت تر باشه، به جای اینکه بگه خیانت کردم بگه زمین خوردم.

ازاین موضوع سالها می‌گذره و کشیش پیر می‌شه و میمیره، کشیش بعدی که میاد بعد از یه مدت میره سراغ شهردار و بهش میگه: من فکر کنم شما باید یه فکری به حال تعمیر خیابونهای محل بکنین، من از هر ۱۰۰ تا اعترافی که میگیرم، ۹۰ تاشون همین اطراف یه جایی خوردن زمین!

شهردار هم که دوزاریش میفته که قضیه چی‌ بوده و هیچ کس جریان رو بهش نگفته، از خنده روده برمیشه.

کشیشه همينجور كه با عصبانيت نگاهش میکرده بهش میگه: ‌هه ‌هه ‌هه! حالا بخند ولی‌ همین زن خودت هفته‌ای نیست که دست کم ۳ بار زمین نخوره...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 185
  • آی پی دیروز : 378
  • بازدید امروز : 282
  • باردید دیروز : 1,197
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,479
  • بازدید ماه : 12,725
  • بازدید سال : 86,599
  • بازدید کلی : 5,124,113
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت