مردي دوستانش را به خانه دعوت كرد ، و براي شام قطعه اي گوشت چرب و آبدار پخت .ناگهان ، پي
برد كه نمك تمام شده است .
پسرش را صدا زد: برو به ده و نمك بخر .اما به قيمت بخر : نه گران و نه ارزان تر.
پسر تعجب كرد: پدر ، ميدانم كه نبايد گران تر بخرم .اما اگر توانستم ارزان تر بخرم، چرا صرفه جويي
نكنيم؟
- اين كار در شهري بزرگ ،قابل قبول است . اما در جاي كوچكي مثل ده ما ،با اين كار همه ي ده از
بين مي رود.
مهمانان كه اين حرف را شنيدند ،پرسيدند كه چرا نبايد نمك را ارزان تر خريد ،مرد پاسخ داد: كسي كه
نمك را زير قيمت مي فروشد ،حتما به شدت به پولش احتياج دارد. كسي كه از اين موقعيت سوء
استفاده كند ،نشان مي دهد كه براي عرق جبين و سعي و تلاش او در توليد نمك احترامي قايل
نيست.
- اما اين مساله ي كوچك كه نمي تواند دهي را ويران كند.
- در آغاز دنيا هم "ستم " كوچك بود . اما آمدن هر ستم از پس ستم ديگر ،به روندي فزاينده منجر شد
. هميشه فكر مي كردند مهم نيست ،تا كار به جايي رسيد كه امروز رسيده.