loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 222 یکشنبه 21 مهر 1398 نظرات (0)

#پرداخت بهای واقعی

 

 

مردي دوستانش را به خانه دعوت كرد ، و براي شام قطعه اي گوشت چرب و آبدار پخت .ناگهان ، پي

برد كه نمك تمام شده است .

پسرش را صدا زد: برو به ده و نمك بخر .اما به قيمت بخر : نه گران و نه ارزان تر.

پسر تعجب كرد: پدر ، ميدانم كه نبايد گران تر بخرم .اما اگر توانستم ارزان تر بخرم، چرا صرفه جويي

نكنيم؟

- اين كار در شهري بزرگ ،قابل قبول است . اما در جاي كوچكي مثل ده ما ،با اين كار همه ي ده از

بين مي رود.

مهمانان كه اين حرف را شنيدند ،پرسيدند كه چرا نبايد نمك را ارزان تر خريد ،مرد پاسخ داد: كسي كه

نمك را زير قيمت مي فروشد ،حتما به شدت به پولش احتياج دارد. كسي كه از اين موقعيت سوء

استفاده كند ،نشان مي دهد كه براي عرق جبين و سعي و تلاش او در توليد نمك احترامي قايل

نيست.

- اما اين مساله ي كوچك كه نمي تواند دهي را ويران كند.

- در آغاز دنيا هم "ستم " كوچك بود . اما آمدن هر ستم از پس ستم ديگر ،به روندي فزاينده منجر شد

. هميشه فكر مي كردند مهم نيست ،تا كار به جايي رسيد كه امروز رسيده.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 75
  • آی پی دیروز : 378
  • بازدید امروز : 106
  • باردید دیروز : 1,197
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,303
  • بازدید ماه : 12,549
  • بازدید سال : 86,423
  • بازدید کلی : 5,123,937
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت