loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 206 چهارشنبه 01 آبان 1398 نظرات (0)

 #حکایتی از مرحوم نخودکی

 

 

میرفندرسکی رحمةاللّه‌علیه برخوردند و دیدند نشان‌ها بر ایشان تطبیق می‌کند. بعد از سلام و عرض

ارادت، عرض کردند: این سید، چه تقصیر داشته که شما او را ادب نموده‌اید؟ فرمودند: من مدتی

حرف‌های او را گوش کردم. او بالتمام از عذاب و قهاریت خدا سخن می‌گفت و این سبب می‌شد که

مردم از خدا ناامید و دور شوند و حال آنکه همه انبیا آمده‌اند که مردم را به خدا نزدیک کنند.

علی مقدادی اصفهانی از والد مرحومش، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی قدس‌سره نقل

می‌کند که ایشان می‌فرمودند: روزی میرداماد رحمةاللّه‌علیه در مدرسه درس می‌داد، ناگهان روی

منبر حالت اغما به ایشان دست داد و بی‌هوش شد. او را به منزل بردند، یک هفته گذشت. همه اطبا

شهر به عیادتش آمدند، ولی او به هوش نیامد. به شاه عباس خبر دادند. شاه عباس مرحوم شیخ

بهایی رحمةاللّه‌علیه را خواست و استدعا کرد بروید و از ایشان عیادت کنید. مرحوم شیخ بهایی به

عیادت میرداماد آمدند و نبض ایشان را گرفتند. سپس نزد شاه عباس برگشتند و فرمودند: ایشان

مزاجا سالم می‌باشند، ولی شخص بزرگی در ایشان تصرف کرده و ایشان را به این حال درآورده

است. شاه عباس برای حل مشکل، از شیخ بهایی درخواست می‌کند که آن شخص بزرگ را پیدا کند.

مرحوم شیخ برمی‌گردد و از خادم مدرسه، از واردین روز شنبه استفسار می‌کند. وی شرح می‌دهد

که چند نفر آمدند و مدتی ایستادند و صحبت‌های میر را گوش کردند و از مدرسه که خارج شدند، میر

به این حالت درآمد. مرحوم شیخ بهایی نشانی‌های بیشتری از خادم گرفته و رفتند و در تخت پولاد

مشغول جستجو شدند و به میرفندرسکی رحمةاللّه‌علیه برخوردند و دیدند نشان‌ها بر ایشان تطبیق

می‌کند. بعد از سلام و عرض ارادت، عرض کردند: این سید، چه تقصیر داشته که شما او را ادب

نموده‌اید؟ فرمودند: من مدتی حرف‌های او را گوش کردم. او بالتمام از عذاب و قهاریت خدا سخن

می‌گفت و این سبب می‌شد که مردم از خدا ناامید و دور شوند و حال آنکه همه انبیا آمده‌اند که مردم

را به خدا نزدیک کنند. در قرآن هر آیه عذاب که آمده، یک آیه رحمت بعد از آن نازل شده است. نبّی

عبادی انّی انا الغفور الرحیم، حجر/۴۹؛ یعنی به بندگانم اطلاع بده که من، خداوندی بسیار آمرزنده و

مهربانم.

مرحوم شیخ بهایی فرمودند: اهل بیت سید که تقصیر ندارند و خیلی در ناراحتی به سر می‌برند.

میرفندرسکی فرمودند: بروید، خوب شد مرحوم شیخ بهایی که برگشتند، دیدند میرداماد به حال آمده

و نشسته است. در این زمینه نقل شده است که از یکی از مشایخ پرسیدند: خداوند چرا خلق را

آفرید؟ فرمود: نعمتش زیاد بود نعمت‌خوار می‌خواست؛ رحمتش زیاد بود توبه‌کار می‌خواست؛ قدرتش

زیاد بود نظّاره می‌خواست.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 305
  • آی پی دیروز : 434
  • بازدید امروز : 409
  • باردید دیروز : 659
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,410
  • بازدید ماه : 7,430
  • بازدید سال : 81,304
  • بازدید کلی : 5,118,818
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت